محل تبلیغات شما

رفتیم مشاوره.

سلام.

دکتر رو به حسین بفرما،گفت من مشکلی ندارم ایشون اومدن.

گفت شروع کن،هیچ کس تو صحبتهای کس دیگه ای ابدا حرف نمی زنه،مگر دروغ بگن.

من شروع کردم فکر کنم حدود پنج ،شش دقیقه،بعد حسین حدود بیست دقیقه .

دکتر شروع کرد گفت آقا من ادعای خاصی ندارم ولی توانایی شناخت دارم،شما لحظه ورودت تلخ بودی،شما یک خوی نظامی گری،خانی گری داری،شما عصبی هستی،مغرور هستی و بر این ویژگی هات استواری،یعنی علاقه ای به تغییر نداری.

شما خشم داری که با این ویژگی مشکل خواهی داشت.کمال گرایی و نوعی نارسییستیم داری.

هر بیماری جسمی که داری مسببش اخلاق و روحیاتت،نمی تونی بگی تمام زندگی روی دوش شماس،پسرا رو چه قدر باهاشون وقت می ذاری؟ هیچ

حسین گفت سه سال من تهران بودم چون کاملا مطمین بودم همسرم راحت می تونه همه چی و کنترل کنه .

گفت پس فقط شما زندگی رو یک تنه نچرخوندید، همسر شما به خوبی نقش ستون خانواده رو ایفا کرده.

اگر خانم شما فردی کاملا منطقی بود و احساساتی نسبت به شما نداشت هرگز نمی تونست با شما کنار بیاد.

من همین الان مطمینم شما برای ده درصد تغییر پدر من رو در میارید.

حسین گفت به نظر میاد تمام مشکل من هستم؟؟


خانم شما کاملا هماهنگ با صحنه ها هستی،اما آقا صحنه ها باید باهاش هماهنگ بشن.

خانم نگاه به دنیا و زندگی شما نسبت به خیلی از مردم متفاوت و بخشی از این نگاه رو به زبون میارید و مابقی رو نمی گید.

پرانرژی،محفل گرم کن،شخصیت نمایشی،آرتیستی دارید،زندگی در حال براتون اهمیت زیادی داره اما آینده هم مهم،اما آقا به آینده اهمیت میده.

با اراده ای، انعطاف پذیری و مایه کلامی بسیار زیادی داری، با زبونت خیلی کارها می تونی بکنی.

موجود نرمی هستی فقط اگر خودت بخوای.اما خشک هم هستی.

آقا، خانمتون ایستادگی می کنه اما نه به اندازه شما.

دل خوبی داره اگر بیاد ده تا دروغ به من بگه من نمیگم قالتاق،تمدار یا بدجنس

این خانم رو اگر در چهارچوب بذاری،می میره. اینجا من یه نیمچه قهقهه ای زدم»

شما در شغلت بسیار موفق بودی،اما در منزل اصلا موفق نبودی.

گفت این خانم تا حالا بسیار خوب بوده که غیر از شما راه دیگه ای نرفته.

افسرده س،اما نه کامل و تنها دلیل اینکه کامل افسرده نیست اینه که خیلی دینامیک و گرنه الان این طور نبود.

حسین دوباره گفت مثل اینکه تمام مشکل من هستم.،گفت مشاوره بعدی رو اول از شما شروع باید کرد.

باید هر چی من میگم انجام بدید اگر غیر از اینبرگه اصلا نیاید.

از اینجا که رفتید بیرون هیچ کدوم از حرفهای منو تکرار نمی کنید.

از مشاوره که اومدیم بیرون یه حس خوب داشتم، اینکه اکثر خصوصیاتی که حسین به من می گفت داری و دایما به عنوان مشکل من بهشون اشاره می کرد دکتر بهش گفت تو این طور هستی و غیر از مشاور هیچ کس دیگه ای هم بهش نمی گفت.

بعد شب شد،حسین یهو اومد گفت وقتی گفتی جدایی منظورت چه مدل؟ اینکه بریم دادگاه،اینکه تو مهریه و من عدم تمکین، اینکه یکی از پسرا با تو یکی با من، اینکه فقط خونه رو حدا کنیم و طلاق نگیریم؟

گفتم هیچ کدوم،رفتیم مشاوره که بسازیم.

پنج بار گفت، هر دفعه خواستم یکی از گزینه ها رو انتخاب کنمکن ولی باز هم به خودم می گفتم آرووم ،آرووم،ساکت!

تهش گفتم می خوام بسازیم،اما اگر تمایلی نداری،نوبت بعدی مشاوره هم نگیرم.

گفت الان یه وضعیتیه که من به طور مثال اگر بهت بگم بابات فلان ،تو می گی جدا بشیم، من سکوت،دقیقا تو همین وضعیتم.

گفت فایده ای نداره دکتر خودش گفت من اگر تغییر کنم کاملا ثبات دارم رو تغییر،اما خانم نه،بالا و پایین داره،گفت پس فایده ای نداره.

بعد هم گفت مشاور گفت تو شخصیت نمایشی داره،اصلا خوب نیست، و تو فلان حرف و زدی ،من هم الان حس بازنده بودن دارم و فلان و فلان.

الان اوضاع خوبه ولی با وجود تمام تلاشم انگار هیچ علاقه و حسی به حسین ندارم.انگار دیگه نمی خوام.خیلی فکر می کنم،راحت نیست اصلا


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها